دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران
حزب چپ ایران و رسالت طبقاتی آن
بخش قابل توجهی از رهبران و فعالین این جریان که در خارج کشور و در تبعید بسر میبرند، رهبران و فعالین یک جنبش چریکی در ایران بودند. حزب توده ایران قبل از قیام ۵۷ با جریان اسلامی همراه شد و بعد از مدت کوتاهی از سر کار آمدن جمهوری اسلامی، سازمان فدائیان اکثریت هم همین مسیر حزب توده را پیمود. علیرغم روی آوری وسیع جوانان در آن دوره به فدائیان، با امید به دست یابی به آزادی حاصل از سرنگونی رژیم پهلوی، این سازمان همراه با حزب توده، به فاکتور کمک به جمهوری اسلامی برعلیه انقلاب و آزادی مردم تبدیل شد. اینها سرمست از"ضد امپریالیستی بودن جمهوری اسلامی" به کمک رژیم اسلامی در سرکوب انقلابیون آن دوره پرداختند. نام های سازمان فدائیان خلق اکثریت و حزب توده بعنوان همکاران سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات در شناسایی، دستگیری و سرکوب انقلابیون آن دوره در تاریخ ثبت شده است. سابقه ای که همچنان لرزه بر تن بازماندگان آن دوران میاندازند.
سازمان اکثریت و حزب توده بعنوان بخش دیگری از بورژوازی معترض به رژیم پهلوی تاریخا در کنار جنبش اسلامی قرار گرفتند، همانطور که جریان بنی صدر در کنار رژیم اسلامی قرار گرفت. دلیل یکی شدن این جریانات با حکومت اسلامی در ابتدای تشکیل این حکومت، منافع مشترک همه این جریانات بعنوان سازمانهای سیاسی مختلف در یک جنبش واحد سیاسی بورژوایی بود. اسناد کنگره اول حزب چپ امروز با گذشت ۴۰ سال از انقلاب ۵۷ همین منفعت مشترک را یکبار دیگر بیان میکند.
سرکوب حزب توده و سازمان اکثریت و یا سرکوب جریان بنی صدر دلیل ضدیت طبقاتی جمهوری اسلامی با این جریانات نبود و نیست، همانطور که دلیل ضدیت این جریانات با جمهوری اسلامی هم ضدیت طبقاتی آنها با حکومت اسلامی نبود و نیست. بنی صدر بعنوان رئیس جمهور حکومت اسلامی به نیازهای بورژوازی در آن دوران جواب داد. سرکوب شوراهای کارگری و مردمی و سرکوب و لشکرکشی به کردستان گوشههایی ازآن هستند. دلیل همکاری حزب توده و سازمان اکثریت با حکومت اسلامی هم دقیقاً در همین جواب دادن به نیازهای بورژوازی در آن دوران بود. حکومت بورژوایی تازه سرکار آمده جمهوری اسلامی میبایست قدرت خود را تحکیم کند، میبایست مخالفین خود را سرکوب کند و میبایست با خون پاشاندن به جامعه هرنوع اعتراض را خفه کند. این ضرورت سیاسی بورژوازی تازه به قدرت رسیده اسلامی، سازمان اکثریت و حزب توده را به همکاری با سازمانهای سرکوب و امنیتی رژیم اسلامی واداشت. این از بد بودن انسانهای متشکل در این سازمان ناشی نشد، دلیل آن واقف بودن آنها به وظایف طبقاتی آن دوره شان بود.
امروز ۴۰ سال بعد از آن سالها حزب چپ ایران به مصاف همان اهداف و سیاستها رفته است. سؤال این است که چه چیز تلاش امروزشان را توضیح میدهد؟
خطوط سیاسی مصوب کنگره اول حزب چپ ایران به اشکال مختلف بر این مساله تاکید دارد که : دوران جمهوری اسلامی بسر آمده است، جمهوری اسلامی وارد روند فروپاشی شده است، اصلاحات در جمهوری اسلامی به بن بست رسیده است و غیره.
خواندن این جملات در اسناد این حزب، برای کسی یا جریانی سیاسی که به رابطه مردم و جمهوری اسلامی میپردازد، مشاهدات درستی هستند. اما وقتی به نتیجه گیری های این حزب از این مشاهدات دقت میکنیم داستان کاملا واژگون میشود و متوجه میشویم که این ارزیابی در اسناد حزب چپ، برای جلوگیری ازهر گونه تلاش برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است.
برای یک مخالف رادیکال جمهوری اسلامی ، برای یک انقلابی ویا یک کمونیست تردیدی دراین نیست که دوران جمهوری اسلامی به سر رسیده است و باید برنامه و خطوط سیاسی روشنی تهیه و نیروهایش را سازمان دهد تا امربرانداختن جمهوری اسلامی را متحقق کند. برای حزب چپ ایران اما نتیجه چیز دیگری است. این حزب امروز هم دقیقا بنا به همان موقعیت سیاسی و طبقاتی که در سالهای ابتدای شروع حاکمیت اسلامی داشت، در مقابل سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی قرار میگیرد. در ابتدای سر کار آمدن جمهوری اسلامی جریان فدائیان خلقی که امروز در حزب چپ ایران متشکل شده است، در جواب به نیازهای سیاسی بورژوازی ایران و برای تحکیم پایههای حکومت آن در کنار جمهوری اسلامی و در مقابل انقلابیون آن دوره قرار گرفت. مستندات خود این جریان در این مورد کاملا گویا هستند. آنها مینویسند که: " کشور ما برای انجام تحول سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مثبت و جدی نیازمند رهائی از جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی وارد روند فروپاشی شده، با نارضايتی گستردهی مردم و جنبش اعتراضی در اعماق جامعه مواجه است و قادر نيست بر بحران های چندگانه و درهم تنيدهی کنونی غلبه کند …....اصلاحات در جمهوري اسلامی به بن بست خورده ، اصلاح طلبان، بیش از پیش فاقد راهکاربرای برون رفت کشور از وضعیت بحرانی هستند وروند تجزيه در صفوف خود را طی می کنند. أساسا اصلاحات با هدف توسعهی سياسی در جمهوری اسلامی كه نهاد ولايت فقيه بر همهی أركان آن مسلط است، ناممكن و بدون چشم انداز است…… راهبرد ما برای گذر از جمهوری اسلامی، متاثر از نوع تحولات برنامه ای در فردای گذار است. از اینرو معطوف به شکل دادن به ثقل جمهوریخواهی سکولار و دمکرات در سپهر سیاسی کشور از یکسو، تلاش براي همكاری و تشكيل بلوك چپ برای سازماندهي مبارزات سياسی و طبقاتي كارگران و زحمتكشان از سوي ديگر است. اتکاء اصلی ما به مبارزات کارگران و دیگر مزد و حقوق بگیران است." (از سند سیاسی مصوب اولین کنگره حزب چپ ایران مرداد۱۳۹۸)
دامنه و گسترش اعتراض علیه جمهوری اسلامی همه سیاستمداران داخلی حکومت، از اصلاح طلبان تا اصول گرایان، همه سیاستمداران بورژوازی غرب از اتحادیه اروپا تا دولت آمریکا، همه مدیای بورژوایی از بی بی سی تا دویچه وله را به جستجوی راهی برای گذار غیر انقلابی از جمهوری اسلامی کشانده است. تلاش حزب چپ ایران را در همین بطن باید دید.
اگراشاره به اعتراضات مردم برای آزادیهای سیاسی، اعتراضات طبقه کارگر علیه فقر و بیکاری و بی حقوقی و یا اعتراضات زنان علیه بی حقوقی مطلق و قوانین اسلامی، برای جریانات ناسیونالیست عرب و کرد دلیلی برای حراج گذاشتن خود بعنوان نیروهای مسلح فشار تابع دولت آمریکا علیه حکومت اسلامی میشود، اگر اشاره به همین اعتراضات برای جریانی چون سازمان مجاهدین خلق دلیلی برای فروش بیشتر خود بعنوان جریانی باند سیاهی میشود، اگر اشاره به این اعتراضات برای اصول گرایان و اصلاح طلبان دلیلی برای هشدارهای پیاپی درباره ضرورت تحول در سیستم تصمیم گیری در حکومت اسلامی میشود، باید روشن باشد که اشاره به این اعتراضات برای حزب چپ ایران با آن تعلق طبقاتی اش به بورژوازی چه نتیجهای خواهد داشت: نشان دادن راه گذار از جمهوری اسلامی. نشان دادن راه جلوگیری از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، تلاش برای حفظ حداکثر بنیادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکمیت سرمایه و دفع خطر حمله به کلیت حاکمیت بورژوازی در ایران!
معماران حزب چپ و "گذار از جمهوری اسلامی" میدانند که تبدیل شدن به نیروی گذار از جمهوری اسلامی درست مانند ۴۰ سال پیش به معنی مقابله با قیام مردم و انقلابیون و طبقه کارگراست و در بیان این هم ابایی ندارند.
حزب چپ ایران خود را بعنوان یک نیروی ملی و رفرمیست معرفی میکند. نیرویی که تلاش میکند سنت و سیاست جامعه تحصیلکرده گان در جامعه باشد. این در حالی است که تجربه زندگی مردم در جمهوری اسلامی بنا به گفته خود این حزب جهنمی بیش نیست. اینها اما در پی رفرم در جمهوری اسلامی هستند و امیدوارند تا از طریق لایه هایی از اصلاح طلبان حکومتی که "تعدادشان هم رو به فزونی" است، علیه فروپاشی جمهوری اسلامی و به نفع گذار مسالمت آمیز از آن کمک بگیرند. آنها در همان نوشته بالا و در بخش مربوط به اصلاح طلبان میگویند:
"این در حالی است که اکثریت اصلاح طلبان سیاست خود را همچنان با قدرت مستقر تنظیم می نمایند. این طیف یا دل در گرو قدرت دارند و یا در تردید میان ولایت و مردم در حال نوساناند. ادامهی امید دربارهی آزادی انتخابات در زیر چتر ولایت فقیه و هراسشان از "خیابان" و خیزشهای اجتماعی، معرف جایگاه آنان در مبارزهی جامعه با حکومت است. تقويت گرايش دموکراسیخواه و تضعیف گرايشی که دل در گرو قدرت دارد، به سود جنبش دمکراسیخواه کشور است."
تلاش آنها اقناع اصلاح طلبان برای به بازی گرفتن این حزب در تحولات آینده و برای تضمین گذار از جمهوری اسلامی است. تضیمن اینکه این اصلاح طلبان نباید از خیزش های اجتماعی و "خیابان" هراسی داشته باشند، وظیفه ای است که این حزب از امروز داوطلبانه عهده دار شده است. ضمانتی که ۴۰ سال پیش آغاز همکاری امنیتی همین ها با دستگاه های سرکوب جمهوری اسلامی بود. داستان هراس از خیزش های اجتماعی و "خیابان" (بخوانید قیام) شرح خطوط اهداف سیاسی، اجتماعی و امنیتی حزب چپ ایران است.
"گرایشات سیاسی مختلف در بورژوازی ایران در قالب سازمانها و احزاب داخل و خارج حکومتی بر سر اینکه حکومت اسلامی باید تغییر کند توافق دارند. معنی این تغییر برای لیبرال ترینشان تغییرات درساختار حکومت و برای رادیکال ترینشان به معنی سرنگونی در شکل عام آن است. هر یک از این فراکسیونهای درونی بورژوازی صفی از سازمانها و احزاب راست، ملی و ناسیونالیست ایرانی تا ناسیونالیست های محلی تا سازمان و احزاب "کمونیستی""سوسیالیستی"و "چپ"را همراه خود دارند.
هدف این احزاب و سازمانها بسیج طبقه کارگر حول شعارهای بورژوازی، محو اختلاف طبقاتی و بسیج طبقه کارگر حول شعارها و اهداف بورژوازی است....مارکسیسم نقد طبقه کارگر بر نظم سرمایه داری و بورژوازی ، سازمان سیاسی، اقتصادی و اجتماعیش و قطب نمای طبقه کارگر درخلع قدرت از سرمایه و سرمایه داران است. به این اعتبار باید مارکسیسم را یکبار دیگر از زیر آوار و تحریفات اقشار و طبقات دیگر بیرون کشید و آن را تمام قد و بدون هیچ اما و اگری در مقابل همه طبقات دارا، دولتشان و احزاب و گروههای نماینده شان قرار داد.
مارکسیسم را باید یکبار دیگر نه بعنوان ایدئولوژی بلکه بعنوان نقد روابط موجود جامعه سرمایه داری روی پای خود نشاند. مارکسیسم در درجه اول نه نقد نتایج سیاسی و اجتماعی نظام سرمایه داری بلکه نقد مناسبات حاکم تولیدی موجود است. بدون این نقد هیچ رادیکالیسمی در مبارزات اجتماعی پایدار نخواهد بود." (از بیانیه دفتر پژوهشهای تحزب کمونیستی در ایران)
دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران
بهرام مدرسی – اسد گلچینی
۶ مرداد۱۳۹۸ – ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۹
www.dar-rah.com
mail@dar-rah.com
mail@bahram.modarresi.com
asadgolchini@gmail.com
mail@dar-rah.com
mail@bahram.modarresi.com
asadgolchini@gmail.com