دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران

    کردستان سوریه و مساله کرد، ناسیونالیسم یا سوسیالیسم

    همه جریانات سیاسی، احزاب و جنبشها، دولتها و نویسندگان ، شاعران و توده های مردم درسراسر جهان  در برخورد به فجایع کردستان سوریه عکس العمل های مختلف، مشابه و متفاوتی داشتند. کارگران کمونیست، پیشروان آگاه طبقه کارگر و کمونیستها نیز به این اتفاق عظیم نگریستند و اعلام موضع کردند. بررسی موشکافانه تر این وقایع و نقش دولتها، جنبش ها و احزاب و جریانات سیاسی از هر لحاظ میتواند به شناخت واقعی تر و انتخابی آگاهانه تر منجر شود. این مساله بویژه برای کمونیستها و کارگران در کردستان ایران، عراق، سوریه و ترکیه حائز اهمیت دو چندان است. این نوشته تلاشی در این زمینه است.

    عروج فاشیسم ملی اسلامی دولت ترکیه
    یک بار دیگر عمق فجایع انسانی در کردستان سوریه به اطلاع جهان رسانده شد و چهره تمام نمای ملی گرایی و فاشیسم دو لت ناسیونالیست-اسلامی ترکیه را به همگان نشان داد. بشریت متمدن یکبار دیگر نه در فیلم و کتاب‌های تاریخ بلکه در گزارشهای روزانه بنگاه های خبری فاشیسم دولت ترکیه را دید. این دیگر گزارشی  در باره نازیسم آلمان هیتلری نبود، واقعیات امروز و عمق این فاشیسم قرن ۲۱ بود.دولت های درگیر و متحدانشان از یک طرف اشک تمساح ریختند و از طرف دیگر جواز کشتار و جنایت، بی خانمانی کوچ  صد ها هزار انسان ستم دیده را صادر کردند. سوریه باز هم شاهد فاجعه دیگری است، فاجعه‌ای که بدون تردید تا زمانی که "توازن قوا"بین دولتهای درگیر و تصمیم گیرنده مهیا نشود ادامه خواهد داشت. این فاجعه انسانی در کردستان سوریه در مدت کمتر از ده روز یکبار دیگر عمق چهره سرمایه داری جهانی و کشورهای درگیر را نشان داد. فاشیسم، کشتار انسانها، بی‌خانمان کردن آن‌ها نه اتفاقی است و نه غیر قابل اجتناب. تصمیمی آگاهانه از طرف نمایندگان بزرگ و کوچک سرمایه از دولت ملی- اسلامی ترکیه تا نماینده مفتخر دستگاه حکومتی آمریکا و روسیه است.
    قربانیان اصلی این فاجعه انسانی تنها مردم کرد در سوریه نیستند. این هجومی به کل بشریتی است که   زندگی، آینده و امید و آرزویش ازطرف این نمایندگان سرمایه به گروگان گرفته شده است. مردمی که باید هر لحظه در انتظار چنین توافقاتی، چنین لشکرکشی هایی باشند.

    فجایع انسانی جنگ، محکومیت کدام سیاست؟
    در برابر این هجوم نقشه مند ترکیه و آمریکا و ساخت و پاخت  دیگر دولتها، بدون تردید مقابله مسلحانه ارتش دمکراتیک سوریه و توده مردم پاسخی  عادلانه و قابل دفاع  بود.  جنگ و مقابله توده ای عادلانه ای که همراه با آوارگی صد ها هزار نفر در عین حال چهره ای دوگانه از آینده ای ناروشن مستتراز این مقاومت  و حاکمیت در کردستان سوریه را با خود همراه داشت. مقاومتی که حمایت مردمی در اقصی نقاط جهان را سبب میشد. این  بویژه بنا به هم سرنوشتی سایر بخشهای مردم کرد زبان در ایران، عراق و ترکیه قطعا ابعاد گسترده تری می یافت. اعتراض و ابراز خشم و تنفر از چنین فاجعه‌ای امر مشترک همه انسانهای متمدن جهان امروز بود.
    اما آگاهی به اینکه چه جنبش و جریان سیاسی در رهبری این اعتراض و مبارزه علیه این جنگ  قرار میگیرد هم در عین حال حیاتی است. ناسیونالیسم و احزاب و جریانات اش از یکطرف و سوسیالیسم و احزاب و جریاناتش از طرف دیگر پاسخ ها و دیدگاهای کاملا متفاوتی را نمایندگی میکنند. با کمی فاصله از سطح به کنه مسایل اما میتوان رد پای سیاستها و استراتژی های این جنبشها و نمایندگانشان را دید.
    در پی هر اظهار نظر، گفته و یا شعاری میتوان سیاست های روشن طبقاتی را تشخیص داد. در همین چند هفته اخیر و در رابطه با  اتفاقات کردستان سوریه ما شاهد ابراز نظر های بسیار جسورانه ای از طرف نماینده پارلمان کرد زبان در مجلس ترکیه ویا سخنان ابراهیم علیزاده در کنگره ملی کرد بوده ایم. آنها با حرارات و جسارت تمام از نقطه نظرات ملی و ناسیونالیستی خود دفاع میکنند و بعنوان  قهرمانان جنبشی که به آن تعلق دارند قول میدهند که تا آخرین قطره خون خود برای ملت شان مبارزه و جان فشانی کنند. همه اینها منتهی نشات گرفته از جنبش و استراتژی و سیاست هایی است که آنها دنبال میکنند. تفاوت حمایت ها و طرفداری ها هم باید روشن باشد. جریانات و شخصیتها و کسانی که از زاویه ملی گرایی از جنبش خود حمایت میکنند به اشکال مختلف سیاست و استراتژی جنبششان را دنبال میکنند و در تلاشند تا دیگران را هم به آن ملحق کنند.
    همه قهرمانی ها و فداکاریهای اینان در برابر دشمنانی که زندگی و کاشانه مردم را بر سرشان خراب میکنند قابل تحسین است اما در پس همه این فداکاری ها باید دید که کدام جنبش و کدام سیاست تقویت میشود؟ آنچه در کردستان سوریه در جریان است بخشی از مبارزه و تلاش جنبش ناسیونالیستی است که فعالین و جریانات سیاسی آن جنبش خود را بعنوان منفعت همگان معرفی میکنند. این اما واقعیت ندارد  چرا که کردستان هم جامعه‌ای طبقاتی است. طبقاتی که  جنبشهای مختلف ناسیونالیستی و  سوسیالیستی آن‌ها را در مبارزه علیه حکومت های مرکزی و علیه این ستم کشی آشکار نمایندگی میکنند. جنبش هایی که هریک افق و سیاست های خود را علیه این تهاجم ارتجاعی دنبال میکنند.تلاش ناسیونالیستها برای یک کاسه کردن منفعت دروغین همه مردم کرد زبان با هم، نباید و نمیتواند براحتی در جامعه ای با این خصوصیات طبقاتی هضم شود. در برابر سرکوب و بی عدالتی و فاشیسم باید مبارزه و اعتراض کرد. اما آگاهانه باید به این مساله هم پرداخت که کدام جنبش و کدام جریانات سیاسی دارای استراتژی رهایی بخش برای مردم در کردستان سوریه و دیگر مناطق کرد نشین هستند. این به جامعه و بویژه به طبقه کارگرامکان میدهد تا افق و سیاستهای جنبش خود را در برابر جنبش ناسیونالیستی در برخورد به مساله کرد صیقل دهد.

    کدام پرچم و استراتژی؟
    در کردستان ترکیه نیروی ارتش دمکراتیک سوریه و هسته مرکزی آن که سازمان ی.پ.گ  باشد رهبری جنبش مقاومت و همینطور برقراری سیستم حکومتی در این منطقه را مسئول بود. این سازمان در مقایسه با سازمان مادر و دیگر احزاب خواهر خود دارای تجربه نسبتا متفاوت تری در اداره جامعه است. اداره  دمکراتیک تر و اتکا به ازادی های فردی و اجتماعی بدون تردید دستاوردهای مهمی برای کردستان سوریه هستند. این دستاوردها بدون تردید میتوانستند مایه توده ای شدن حاکمیت و به همان اندازه جنگ و مقاومت در برابر حمله کنندگان به آن باشند. این اگر بخش مهمی از پیشروی مردم و احزاب سیاسی در محل است، اما همه مساله نیست. مساله مهمتر در کردستان سوریه ورهبری آن داشتن استراتژی و سیاستی است که قادر به ماندگار کردن این دستاورد ها باشد. جواب به سوال اینکه چه چیزی درست است و چه چیزی ممکن را باید در سیاستهایی دید که اوضاع امروز را سبب شده اند.دستاوردهای تاکنونی ارتش آزاد سوریه هنوز نمیتواند کل استراتژی و سیاست های جریانات اصلی این جبهه را بیان کند. بخش اساسی  استراتژی این جریان را باید در سیاست های آن درقبال طرف های درگیر در مساله سوریه دنبال کرد.
    اینجا ما شاهد استراتژی آشنای  جنبش ناسیونالیستی در کردستان هستیم. سیاست همراهی با دولت آمریکا و یا بقول سخنگوی دولت آمریکا "به خدمت گرفتن کرد ها"، سیاست همراهی با دولت اسرائیل، سیاست همراهی با دولت مرکزی سوریه و غیره آن "ممکن های"پیشروی جنبش ناسیونالیستی کرد را نشان میدهد. ناسیونالسیم کرد همیشه امکانات خود را در تناقضات منطقه ای و دوری و نزدیکی دول منطقه با یکدیگر دنبال کرده است.تصاویر مردم، زحمتکشان، کودکان و زنان  همواره نقش کفن های به گورسپاردن توهمات و آرزوهایی بوده‌اند که همین مردم، زنان و زحمتکشان به آن باور کردند. دیروز در کردستان عراق و امروز در کردستان سوریه. تصاویر آوارگی مردم، زخمی ها و بی خانمانی ها پیش از اینکه تاییدی بر این استراتژی ناسیونالیسم کرد باشند، حکم باطل بودن آن است. رهبری اعتراضات و جنبش های اجتماعی را نمیتوان آرزو کرد، توازن قوا، نیروهای دخیل و قدرت بسیج این نیروها عملاً رهبری جنبش های اجتماعی به دست این یا آن نیروی سیاسی میدهد. اگر سازمان ی. پ. گ.  استراتژی خود را بر "به خدمت گرفته شدن"قرار نمیداد، آنگاه امکان این را میداشت که اساساً به سازمان دادن مقاومت علیه حمله نظامی ترکیه حتی فکر کند. این اما  در دامنه "ممکن های"جنبش ناسیونالیستی کرد قرار نمیگیرد. "به خدمت گرفته شدن"میتواند تنها در ادامه‌ خود به توافق با دولت مرکزی سوریه، دولت آمریکا و روسیه، مهاجرت صدها هزار نفر، کشتار و عقب نشینی برسد.در سال۱۹۹۱ در عراق با هجوم مجدد ارتش صدام حسین این رهبران و نیروهای مسلح احزاب کرد بودند که پیش از مردم شهرها را ترک و مردم را بدون سازمان و بدون حمایت تنها گذاشتند. چند ماه پس از آن  و با پیشروی ارتش آمریکا اما مجدداً بعنوان قهرمانان مقاومت به شهرها بازگشتند. سال ۲۰۱۴در شنگال همین نیروها ی ناسیونالیست کرد عراق بودند که منطقه را ترک و مردم را بدون سازمان و حمایت تقدیم داعش کردند، یکسال بعد قهرمانانه با حمایت دولت آمریکا و متحدینش بازگشتند. آنروز ی.پ.گ نیرویی بود که دفاع از حیات و زندگی مردم آواره را سیاست خود کرد. اقدامی بشدت انسانی و قابل دفاع. عقب نشینی امروز ی.پ.گ اما   سناریویی بشدت آشنا در سنت کل جریانات ناسیونالیسم کرد است.جواب به سؤال اینکه چه چیزی درست است و چه چیزی ممکن را باید در این کانتکس دید.
    ناسیونالیستهای کرد میگویند راه دیگری وجود ندارد ومساله کرد فقط از این طریق میتواند حل شود. در پس هر آوارگی و کشتار مردم در کردستان، همیشه همین ناسیونالیست ها هستند که قربانی هستند، قهرمانانی که یکبار دیگر به آن‌ها خیانت شده است. برای یک مارکسیست و کارگر آگاهی که جهان را نه از دریچه جنبش ناسیونالیسم و استراتژی آن میبیند پاسخ اما این است که این استراتژی جنبش ناسیونالیستی و سیاستهایش خود بخشی از صورت مساله است، جنبش ناسیونالیستی که هیچگاه  خود را مسبب نمیداند و همیشه "مسئول"است و در هر حال قهرمان مردمی است که باورشان کردند.
    در ادامه همین سیاست است که حفاظت از چاههای نفت در همان منطقه برای آنها ارزشمند تر از حفاظت از آزادی و زندگی میلیونها انسان در شمال سوریه میشود.جواب این سؤال که کدام استراتژی این امکان را به این نیروها میدهد تا در رکاب آمریکا قرار بگیرند و یا چگونه میتوان همکار و هم جبهه و هم سنگر و یا بقول آمریکایی ها در "خدمت آمریکا"بود؟ جواب تاریخی که راه دیگری وجود ندارد، میگیرد.
    دلیل رهبری احزاب ناسیونالیست و استراتژی بالا را باید  در غیبت جریان اجتماعی کمونیستی دید. کمونیسمی که اجتماعی است، قدرت اقناع و بسیج مردم را دارد و میتواند جامعه و مقاومت علیه حمله به آن را سازمان دهد.
    استراتژی نیرویی مانند ی. پ. گ  بر اساس استفاده از شکاف دولتها و متکی به قدرتی بزرگ برای نجات جامعه بوده است و این  نه برای تغییرات اساسی در زندگی مردم و در اتکا به آنها بلکه در امید به رهایی از طریق دولتهایی که مسبب اوضاع هستند، میباشد. استراتژی جنبش های ناسیونالیستی شامل مشارکت در قدرت مرکزی و یا تقسیم بخشی از قدرت مرکزی است. این را ما در کردستان عراق، ایران و سوریه و ترکیه  میبینیم.

    راه حل چیست؟
    جواب راه حل چیست؟ امروز در شرایطی که نیروهای ی.پ. گ عقب نشینی میکنند و امرشان بجای حفاظت از حیات و زیست و زندگی میلیونها انسانی که به آن‌ها باور کردند، حفاظت از چاه های نفت و معامله با دولت مرکزی و آمریکا و روسیه است. مشکل است.
    این روشن است که مردم در همه مناطق کرد نشین به دلیل ستم ملی که از طرف دولتهای مرکزی بر آنها روا داشته شده است حق دارند برای سرنوشت خود تصمیم بگیرند. همه مردم کرد زبان  حق دارند در رفراندمی تصمیم بگیرند که یا با دولت مرکزی بمانند یا دولتی مستقل تشکیل دهند.مساله کرد دقیقا مانند مساله  فلسطین تنها از طریق داشتن این حق میتواند حل شود. اینکه همه"چهار پارچه"این منطقه کرد زبان میخواهند یک کشور مستقل جمع شوند، موضوعی  است که حتی دیگر برای  بنیانگذاران آن هم معنی عملی ندارد. اینکه در هر کشوری مردم کرد زبان مایلند چگونه زندگی کنند را کشمکش های آنها با دولتهای مرکزی خود و تغییرات بنیادی دراین دولتها حل و فصل میکند. این واقعیت را  باید برجسته  کرد که مردم کرد زبان در همه این کشورها مانند هر جامعه دیگری دارای طبقات اجتماعی و جنبش های سیاسی و اجتماعی خود هستند. عراق و یا ایران جوامعی قبیله ای و عشایری نیستند. جوامعی سرمایه داری با صد ها هزار پرولتر و مردم زحمتکش  سرمایه داران و طبقه متوسط خود هستند. از این لحاظ منفعت مشترکی اساساً وجود ندارد. منافع سرمایه دار کرد در ایران یا عراق و سوریه بیش از هرچیز به منافع سرمایه مرکزی دولتهای آن‌ها وابسته است. منافع کارگر کرد هم به همین درجه علیه همین منافع این طبقه با پیوندهایش به دولت مرکزی و در کنار هم طبقه ای هایش در آن جغرافیای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. از ا ین رو مساله کرد هم مانند همه مسائل سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی در اساس با دو جنبش و دو استراتژی که  نقطه مقابل هم هستند، دو جواب متفاوت دارد.
    راه حل مساله کرد رفراندمی آزاد برای تصمیم گیری به ماندن یا جدایی از دولت مرکزی است.  طبقه کارگر و کمونیست‌ها  درهر یک از این کشورها اما  در اتکا به هم سرنوشتی طبقاتیشان با طبقه کارگر آن کشورها مبلغ ماندن در آن چهارچوب جغرافیایی   و مبارزه برای بزیر کشیدن دولتهایی است که در راس قدرت قرار گرفته اند، است.
    این اما تنها وقتی ممکن است که کارگران آگاه و کمونیست در این کشورها  در شرایطی باشند که بتوانند سیاستها و استراتژی ناسیونالیسم کرد را نقد کنند، مردم و هم طبقه ای هایشان را به آن اقناع کنند، متشکل باشند و قدرت بسیج اجتماعی داشته باشند. در عدم حضور چنین نیرویی، چنین تحزبی و چنین قدرت اجتماعی، استراتژی ناسیونالیستهای کرد که نتیجه‌ای جز سرکوب، آوارگی، کشتار و بیخانمانی ندارد، تکرار خواهد شد.


    دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران
    اسد گلچینی – بهرام مدرسی
    ۶آبان۱۳۹۸ –  ۲۸ اکتبر۲۰۱۹
    www.dar-rah.com
    mail@dar-rah.com
    mail@bahram-modarresi.com
    asadgolchini@gmail.com
    Share by: