دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران

    نیروی پیشمرگ کومه له تاریخ پرولتری و واقعیت ناسیونالیستی
    خطاب به منتقدین کومه له


    حسن رحمان پناه در نوشته ای در باره گرامیداشت روز پیشمرگ کومه له بر ضرورت تقویت آن بعنوان اولویتهای کومه له تاکید کرده و از زاویه کومه له حساب منتقدین چه از درون و چه از بیرون این حزب راهم کف دستشان گذاشته است! حسن رحمان پناه تلاش کرده است تا یک تاریخ بدون وقفه برای کومه له و نیروی پیشمرگ آن تدوین کند اما در این کار چندان موفق نمیشود هر چند کماکان با روحیه ای بالا به جان منتقدین افتاده است. این نوشته میکوشد مشکلات این نوع تاریخ سازی به نفع جنبش ناسیونالیستی را بررسی کند. در عین حال کوشیده ایم نشان بدهیم که چرا منتقدین کومه له، مستقل از کومه له و وضعیت و سرنوشتی که دارد، قادر به نشان دادن مسیر منطقی برای کمونیستها و طبقه کارگر در جامعه کردستان نیستند.
    ابتدا با کمک نوشته خود حسن رحمان پناه نکاتی در مورد مغلطه هایی که وی برای نقدش به آنها نیاز داشته است را تاکید کنیم.

    وی میگوید:
    "در طول ٤ دهە گذشته، نیروی پیشمرگ کومەله، بازوی مسلح کارگران و زحمتکشان ، نە نیروی بالا سر آنان بودە است. این نیرو مدافع پیگیر دفاع از آزادی ، دمکراسی و حقوق پایه مردم زحمتکش ، برابری زن و مرد ، آزادی اندیشە و قلم ، سازمان و تشکل ، جدایی دین از دولت ، حق تعیین سرنوشت مردم کردستان بطور آزادانه تا تشکیل دولت مستقل و رفع هرگونه تبعیض و نابرابری به بهانه ستم ملی در ایران بوده است" .
    آیا این چنین میتوان یک مسیر خطی ۴۰ ساله با این تعاریف ثابت و البته حداقل، برای این نیرو قایل شد؟ به نظر ما نه.  این مساله که نیروی پیشمرگ کومه له ۴ دهه گذشته به نیروی بالای سر مردم تبدیل نشده و نیروی مدافع پیگیر دفاع از آزادی بوده و ... واقعیت ندارد. نیروی پیشمرگ کومه له ۱۰سال اول در جامعه کردستان حضور داشته است و بقیه ۳۰ سال را در ایران حضور نداشته تا بتواند این را نشان بدهد. این تعاریف به ۱۰ سال اول فعالیت نیروی پیشمرگ کومه له بر میگردد. بعد از این دوران و تقریبا در ۳۰ سال گذشته نیروی پیشمرگ کومه له در خاک کردستان عراق، در اردوگاه ها و تحت قوانین و قرارداد های مابین کومه له و دولت خودمختار و یا احزاب اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق بوده است. جنگ و یا درگیری در ابعادی که در ۱۰ سال اول چه با  دولت ایران و چه با حزب دمکرات کردستان ایران در جریان بوده است دیگر هیچ وقت اتفاق نیفتاده است. با جمهوری اسلامی جنگی در کار نبوده است و با حزب دمکرات و دیگر سازمانهای جنبش ناسیونالیستی کردایتی روابط ومناسباتی برای تقویت جنبش ناسیونالیستی کردایتی در جریان بوده است. بنابراین درست این است که خصوصیات گفته شده از طرف حسن رحمان پناه را به همین دوران محدود کرد. اینکه کومه له عامدانه و آگاهانه این دوران را تا ۴۰ سال کش میدهد برای پوشاندن تغییر ماهیت این نیرو است.

    حسن رحمان پناه برای پاسخ به منتقدین به این مغلطه نیاز دارد. کومه له برای حضور خود و اردوگاه هایش در عراق دیگر نه بعنوان نیرویی کمونیست که سیاست و استراتژی سوسیالیستی را در هر شرایطی دنبال میکند، بلکه بعنوان نیرویی که رادیکالیسم کارگری و کمونیستی دوران گذشته را کنار گذاشت تا برای نیروهای ناسیونالیست در عراق و ایران قابل تحمل شود، تغییر ماهیت داد. در۳۰ سال گذشته تا کنون کومه له  از تشکیلاتی که نیروی پیشمرگش مدافع پیگیر دفاع از آزادی و ... بوده فاصله گرفته است و به نیرویی برای حفظ چهره مسلح کومه له جدید تبدیل شد که اساسا وظیفه اش حفاظت از فعالیتهای   کومه له و دیپلماسی اش بوده است. پنهان کردن این ماهیت جدید نیروی پیشمرگ کومه له نیازی است که کومه له برای حفظ موجودیت خود در جناح چپ جنبش ناسیونالیستی به آن محتاج است. حسن رحمان پناه و دیگر رهبران کومه له صرفا با پرتاب کردن مجموعه ای کلمات " با زبان زبر" به مخالفین درونی و بیرونی خود نمیتوانند این واقعیت را پنهان کنند. شاهد برجسته برای این مساله نارضایتی نسبتا جدی بسیاری از کادرهای خود کومه له نسبت به جایگاهی است که این سازمان در جنبش ناسیونالیستی در کردستان ایران دارد.

    وی در جایی دیگر مینویسد:
    "این نیرو در سطح منطقە نیز از جنبش و مبارزات حق طلبانه و انقلابی حمایت نمودە و مدافع پیگیر آنان از زاویە انترناسیونالیستی بودە است کە نمونە برجستە آن مبارزە حق طلبانە در "روژآوا"می باشد ".
    تمام تلاش حسن رحمان پناه در جواب منقدین خود از" زاویه کمونیستی" در اینجا دقیقاً بیان میشود. آنچه را که منتقد کمونیست در تلاش است در مورد جایگاه کومه له در جنبش ناسیونالیستی نشان دهد از طرف حسن رحمان پناه چنین جواب داده می‌شود. حسن رحمان پناه و دیگر رهبران کومه له، از زاویه انترناسیونالیستی (بخوانید ناسیونالیسم بورژوایی) در تمام دوران تاریخ جدید کومه له وظایف خود را در قبال دیگر بخشهای ناسیونالیسم کرد در دیگر کشورها و به عنوان "ملت کرد"  نه صرفا حمایت از این و یا آن مبارزه بلکه تا سر حد مبارزات مشترک و ایجاد سازمانها و کنفرانس و کنگره ها و مراکز دیپلماسی مشترک با سازمانها و احزاب سیاسی در این مناطق، که مجموعا ماهیتی ارتجاعی دارند انجام داده است.
    این تلاش کومه له "زاویه انترناسیونالیستی" است  که حسن رحمان پناه بروشنی تصویر میکند. اینجا همه ابعاد کار"کمونیستی" کومه له از طرف حسن رحمان پناه افشا میشود. یک کمونیست و یک سازمان کمونیستی وظایف انترناسیونالیسم پرولتری دارد و این وظیفه برای هر مارکسیستی هویتی است و بطور اتوماتیک وظایفی در قبال همه بخشهای طبقه کارگر در کشورهای دیگر را در مقابلشان قرار میدهد. واقعیت زاویه "انترناسیونالیستی" کومه له و حسن رحمان پیاه  زاویه ناسیونالیسم ملت کرد است و در نقطه مقابل مارکسیسم و کمونیسم است. آنچه کومه له و حسن رحمان پناه تا کنون انجام داده اند دقیقا ارتباط از زاویه ملی با دیگر ملت هاست. کومه له این را با تکیه بر پشتوانه  یک دوره کمونیست بودنش برای انجام وظایف ملی امروز خود به کمک میگیرد.  تعریفی که امروز حسن رحمان پناه از وظایف انترناسیونالیستی کومه له به دست داده است دقیقا منطبق با فعالیت های این سازمان در ۳۰ سال گذشته بوده است.  بدیهی است که سیاست "انترناسیونالیستی"  کومه له  دقیقا بر همه وجوه فعالیت این سازمان و نیروهایش هم سایه انداخته ودر هر دوره  رشد و شکوفایی جنبش ناسیونالیستی برای کومه له هم انرژی زا بوده است. از دورانی که "دولت نوپا" در کردستان عراق را دولتی خودی با سمپاتی قوی به آن و احزاب تشیکل دهنده اش میدانست، تا امروز که عمق وظایف انترناسیونالیستی اش در همکاری با جریانات ناسیونالیست، مذهبی و تا مغز استخوان ارتجاعی و بعضا طرفدار جمهوری اسلامی عیان می‌شود، جملگی زوایای سیاست ناسیونالیستی آن‌ها را نشان میدهد. از این زوایه است که کومه له هیچگاه هم سرنوشت با کارگران و کمونیستها و مبارزات آنها در مثلا کردستان عراق تحت حاکمیت ناسیونالیستها نبوده است، در ترکیه و سوریه هم نبوده است. آنچه دفاع از کوبانی و ... نامیده میشود اگر برای هر انسان آزادیخواه و  هرکمونیستی حمایت بی قید و شرط از مبارزه ای بر علیه ارتجاع و فاشیسم بود، برای کومه له وظایف انترناسیونالیستی در خدمت جنبش کردایتی بوده است. این نوع حمایت ها ماهیتا فرق دارند. دفاع از مقاومت مردم کوبانی، هیچ کمونیست و هیچ کارگر آگاهی را به همکاری و همدلی با پ.ک.ک و دیگر جریانات مرتجع نمی کشاند. حمایت کومه له اما همانطور که خود اذعان میکنند، از تعهد به ناسیونالیسم ملت کرد در همه بخشها بوده و هست.

    در ادامه باز هم  مینویسد:
    "اگر جنبش انقلابی کردستان توانست استقامت نماید و تسلیم نشود، اگر کردستان به درست "سنگر انقلاب ایران"نام گرفت ، اگر کمونیسم وچپ در این منطقە شناختە شد و اعتبار اجتماعی کسب نمود ، اگر اسم کارگر طبق فرهنگ بورژوازی و ضدانسانی، نه مایە تحقیر ، بلکە مورد احترام و ستایش قرار گرفت و بردەگان زنجیر بردەگی را گسستند ، اگر ..."
    حسن رحمان پناه در اینجا هم تلاش میکند تاریخ دهه ۶۰ کومه له کمونیست را به امروز کومه له وصل کند. تاریخ کومه له کمونیست تاریخ مبارزه با ارتجاع حاکم اسلامی و ارتجاع جنبش ناسیونالیستی و احزاب نماینده اش بود. کومه له امروز اما  با جنبش ناسیونالیستی و سازمانهای ناسیونالیستی اش در انجام وظایف ملی در یک جبهه هستند. اینکه حسن رحمان پناه در این تاریخ پیوسته ۴۰ ساله در یک سازمان حضور ممتد داشته است دلیلی بر سواستفاده از آن برای کار امروز شان نمیشود. این دیگر شعار و تهمت دیگرانی که با حسن رحمان پناه و کومه له هم نظر نیستند نیست، ادعای بخش قابل توجهی از کادرهای چپ و با سابقه فعالیت سیاسی،  تشکیلاتی و نظامی در کومه له هم هست.  آنان که انتخاب کمونیستی و یا ناسیونالیستی کردند و از کومه له جدا شدند، وضعیت بسیار روشن تری دارند تا کسانی که تلاش کرده اند در طول ۳۰ سال گذشته جا پای محکمی بعنوان جناح چپ جنبش ناسیونالیستی پیدا کنند. طبقه کارگر در کردستان به نیرویی نیاز مند است که بتواند با کار، زندگی ، سیاست و مبارزاتش عجین باشد. تاریخ ۳۰ سال گذشته نیروی پیشمرگ کومه له از سیاست تا فرهنگ اش از اساس با سیاست و فرهنگ غالب بر رهبری کومه له بنا شده است. بخش مهمی از سنگ بنای سیاست های ناسیونالیستی کومه له جدید بوسیله رهبران فعلی سازمانهای ناسیونالیستی  که تحت نام کومه له فعالیت میکنند گذاشته شد. چیزی که هیچگاه مرزبندی کمونیستی با آنها صورت نگرفت و بنا به مقتضیات و شرایط باز هم میتواند همه بعنوان"خانواده بزرگ کومه له" جمع شوند. این دور از انتظار نیست.

    کمونیسم و طبقه کارگر در ایران و کردستان در۳۰ سال گذشته شاهد وقایع بسیار بزرگی بوده است.  از سقوط بلوک شرق تا جنگ خلیج، از جنبش دوم خرداد تا سقوط صدام و دولتهای دیگر در منطقه  و  عمق فجایعی که بر طبقه کارگر در ایران و مردم زحمتکش تحمیل شد همه اینها  بر فعالیت هر فعال و سازمان سیاسی و کمونیست هم تاثیری عمیق گذاشته است. اما ظاهرا  در این میان کومه له و نیروی پیشمرگ آن بی تاثیر از همه این وقایع عظیم بوده اند و تاریخ کمونیستی قابل دفاع کومه له و جایگاه طبقاتی و اجتماعی این سازمان در ایران و کردستان برای تاریخ جدید یک سازمان جدید غیر کمونیستی و با انجام وظایف انترناسیونالیستی ملت کرد در دیگر کشورها، مصادره میشود. برای این نیروی جدید هیچ دلیلی برای تغییر در کار و سبک کار و آرایشش نیست. کماکان در زیر چتر ساخته شده در عراق بوسیله آمریکا و با اجازه و قوانین نیروهای جنبش ناسیونالیستی میتواند به بقا ادامه بدهد. میتواند به مانور در میان جبهه های مختلف جنبش ناسیونالیستی در منطقه از پ.ک.ک – پژاک تا جبهه بارزانی و البته با انجام وظایف "انترناسیونالیستی" باز هم ادامه حضور داشته باشد. اینها برای حفظ نیروی نظامی به قیمت محکم کردن جای خود در جنبش ناسیونالیستی ممکن میشود.
    این دو تاریخ مستقل و متضاد کمونیستی و ناسیونالیستی نیروی پیشمرگ کومه له و صد البته خود کومه له طی ۳۰ سال گذشته است.

    ناسیونالیسم کرد

    جامعه کردستان و مبارزه مردم در کردستان از نظر جنبش ناسیونالیستی کرد و هر ناسیونالیستی، عاری از مبارزه طبقاتی و طبقات است. مبارزه برای زندگی بهتر، مبارزه بر علیه اجحافات و سرکوب و ستم بر مزد بگیران در جامعه به نفع مبارزه ملی و به بهانه ستم ملی باید حاشیه ای شود. زمان حل این معضلات اجتماعی از نظر جنبش ناسیونالیستی ، احزاب آن و هر ناسیونالیستی، به قدرت گیری سیاسی این جنبش  متعلق به سرمایه داران کرد و همه نیروهای متبوع  این جنبش موکول میشود. در کردستان ایران  نفوذ جنبش ناسیونالیستی در ابعاد اجتماعی سرسام آور است. در دنیایی که عمیقا براست چرخیده است بدون اغراق و اغماض، در کردستان ایران هم دامن زدن به حس ملی و غرور ملی  مطلقا با گذشته قابل مقایسه نیست. جامعه کردستان ایران هم علیرغم تبلیغات غیر واقعی بسیاری از نیروهای چپ و کمونیست، بیشتر از آنچه که به چپ چرخیده باشد،به راست چرخیده  است.
    دقیقا مانند همه جای دنیا ،این جا هم قرار است با قدرت گرفتن احزاب ناسیونالیستی کرد  چرخ اقتصاد سرمایه داری  بر گرده طبقه کارگر و مردم زحمتکش اینبار با حمایت نیروی پیشمرگ تحقق یابد. (این اتفاق در همه جنبشهای ملی افتاده است) این را کارگران آگاه و کمونیست  در کردستان میدانند. این را این طیف به درست میداند که مقابله همه جانبه و رادیکال با جمهوری اسلامی که حافظ نظام سرمایه داری است اساسا در اتکا به استراتژی سوسیالیستی در سازماندهی مبارزه ای پیگیر و سراسری برای سرنگونی جمهوری اسلامی ممکن میشود؛ این طیف اکنون چه در ایران و چه در کردستان بشدت در اقلیت است و ملاحظات و تردیدهای جدی در نقد این جنبش ناسیونالیستی دارد.

    بسیار واضح است که احزاب و جریانات ناسیونالیستی در کردستان چه دیروز و چه امروز بنا به ماهیت بورژوایی که دارند نتوانستند و نمیتوانند با طبقه کارگر و کمونیستها در سرنگونی این نظام و رژیم شریک باشند. نمیتوانند مبارز پیگیر رفع ستم ملی و محو این ستم به نفع جامعه باشند. هر همسویی با جریانات ناسیونالیست  در مبارزه برای رفع ستم ملی نیز زمانی به نفع کمونیستها و مبارزه مستقل کارگری است که شفافیت کامل در مورد این نیروها وجود داشته باشد و مردم به درستی بتوانند از میان آنها انتخاب کنند. ما نیازمند بازگشت به دورانی در کردستان هستیم که نیروهای کمونیست و ناسیونالیست از هر لحاظ برای جامعه  قابل شناسایی بودند. اگر امروز این را در جامعه ایران و کردستان نمیتوان دید  از جمله ناشی از وجود کومه له با سابقه قدیمی کمونیستی در کردستان است. کومه له ای  که سالهاست متحدان خود را در صف جنبش کردایتی یافته است. کومه له ای که سازمانی برای طبقه کارگر و مبارزه اش برای کسب قدرت نیست.

    چه باید کرد؟
    اجازه بدهید سوال آخر را اول طرح کنیم. آیا کمونیسم کارگری و منصور حکمت اشتباه کردند از کومه له خارج شدند؟ جواب ما منفی است. آن هنگام در بهترین حالت  یک درصد از سیاستهای ناسیونالیستی که امروز شاهد آن هستیم در کومه له موجود بود. ما به همراه  منصور حکمت  راه خود را جدا کردیم.۳۰ سال بعد از این جدایی و با توجه به پیوستن رسمی کومه له به جنبش ناسیونالیسم کرد انتظارچه عکس‌العملی از یک کمونیست انقلابی و یک مارکسیست در قبال کومه له میتوان داشت؟

    به نظر ما مبارزه طبقه کارگر و کمونیستها در کردستان نه تنها ربطی به کومه له ندارد بلکه دقیقاً از کانال نقد این سازمان میگذرد. کسی هم اگر بخواهد یک استراتژی سوسیالیستی در ایران و کردستان را دنبال کند ناچاراً باید از زاویه نقد مارکسیستی ناسیونالیسم کرد، کومه له و حاکمیت بورژوایی وارد شود. انتقادات چپ ها و کمونیستها از درون کومه له و از بیرون چه در قامت تشکیلات ها و چه در قامت گروه و شخصیتهای سیاسی که عمدتا از اعضای طیف کمونیسم کارگری هستند هیچکدام پاسخ روشنی در جهت این نقد طبقه کارگر و کمونیسم ندارند. هر آنچه اساس دلمشغولی های آنهاست ترمیم ، بازسازی و حفظ کومه له برای تقویت و حفظ چپ در این سازمان و در جامعه است! به همین دلیل است که تقریبا همه این نیروها  یا در پی ائتلاف و اتحاد با کومه له بوده‌اند  یا بدنبال فراخوان های کومه له روان بوده اند  و یا اینکه منتظر گذر زمان برای رفع " غائله دیپلماسی" هستند. آنها ماه ها و سالها را میتوانند بگذرانند تا به کومه له بقبولانند که جبهه چپ را در ائتلاف نیروها در کردستان انتخاب کند. آنها یا نگران حفظ "شان" کومه له هستند و یا نگران این که چنانچه  کردستان و ایران دچار تحولی بشود جبهه چپ بدون کومه له ممکن نیست وبدون کومه له  طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی کارگران در کردستان در ابعاد اجتماعی شکست  خواهد خورد. سؤال ما از این سازمانها، احزاب و افراد این است که سرنوشت کسی، گروهی و هر بخشی از کارگران کمونیست  را تا چه اندازه میتوانید با سرنوشت سازمانی به این اندازه غرق در جنبش ناسیونالیستی  گره بزنید؟ آیا " رابطه" با کومه له و همکاری و ائتلاف و اتحاد یا هر اسم دیگری به منظور " تاثیر بر چپ در درون کومه له و دوستی با چپ کومه له" زیادی نخ نما نیست؟  آیا این استراتژی شما  قبل از هر احساس مسئولیتی برای جامعه و طبقه کارگر احساس مسئولیت در قبال کومه له امروز نیست؟

    کومه له دل در گرو پیشروی و پیروزی "جنبش انقلابی در کردستان" و "جنبش کردستان" همراه با همه ناسیونالیستها چه در ایران و چه در ابعاد منطقه ای دارد. این سازمانها و گروه ها هنوز جایگاه جنبشی که سالهای طولانی از طرف ابراهیم علیزاده و رهبری کومه له دنبال میشود را نمی توانند بفهمند و  برسمیت بشناسند. نمیتوانند اهمیت این نیرو و سازمان نظامی که با فرهنگ منطبق با جنبش کردایتی بزرگ شده و صیقل داده شده است را درک کنند. این ها به نسبت منصور حکمت همان تئوری "از پشت خنجر زدن"! را در جیب دارند. (این گفته مشهور حسن رحمان پناه در مورد معرفی نیروهای کمونیسم کارگریست، زمانی که همه مشغول ائتلاف  نیروهای چپ بودند). اساس این دل مشغولی ها در مورد کومه له و تحزیه و تحلیل عواقب پیوستن کومه له به جنبش ناسیونالیستی کرد در حقیقت در نداشتن استراتژی شفاف کمونیستی در برخورد به جامعه کردستان، رهبران و کارگران کمونیست، طبقه کارگر و سرنوشت جامعه است. آیا اینها نمیتوانند عمق تاثیرات جنبش ناسیونالیستی که احزاب دمکرات و کومه له در رفاقت و دوستی در اردوگاه ها در طی سالیان طولانی تولید کرده و به جامعه کردستان هم پمپ کرده اند را بفهمند؟ مقابله با تاثیرات مخرب اجتماعی ناسیونالیسم کرد با دل خوش کردنهای قطره‌ای ممکن نیست. نباید تردید کرد که در شرایط کنونی توازن نیروهای سیاسی و اجتماعی در کردستان به درجه بسیار زیادی به نفع نیروهای جنبش ناسیونالیستی کُرد از چپ و راست آن چرخیده است.  تاکید روشن و بدون تردید بر استراتژی سوسیالیستی و نقد تمام قد آنچه که امروز بنام کومه له با جناح های چپ و راست آن  برای هر فرد و جمع کمونیست منتقد کومه که حیاتی است. این استراتژی سوسیالیستی است که در هر عرصه ای از مبارزه قطب نمای قدرتمند کردن صف کمونیستی در این مبارزات و جامعه را دنبال میکند و بر زندگی طبقه کارگر و مبارزات سازمانیافته اش در همه عرصه ها تاثیر دارد. این امر با دلخوش کردن به فاکتور " تاثیر بر  کومه له برای ماندن بعنوان نیروی چپ" صرفا بیان تاکید بر هم سویی با کومه له و اشاعه ابهامات بیشتر در میان کمونیستها نسبت به این سازمان است.

    جامعه کردستان طبقاتی است. طبقه کارگر و سرمایه دار در این جامعه در ابعاد میلیونی حضور دارد. اقشار میانی خرده بورژوا هم همیشه  در تلاش  برای سهیم شدن در قدرت و سود طبقه سرمایه دار هستند.  طبقه کارگر و زحمتکشان  در کردستان و از جمله "کولبر" کرد زبان، بوسیله طبقات سرمایه دار و اقشار میانی کرد زبان به کار گرفته میشوند و دستمزد دریافت میکنند و استثمار میشوند. در طول چهل سال گذشته بورژوای کرد و دیگر اقشار میانی این طبقه از قبل حاکمیت جمهوری اسلامی و قوانینش در استثمار طبقه کارگر و سرکوب این طبقه و بخشا از طریق شرکت در ارگانهای حاکمیت جمهوری اسلامی مستقیما از ستون های حفظ نظام و رژیم بوده اند. دفاع از "کولبر" کرد زبان نباید بازاریان و طبقات دارا را از زیر ضرب خارج کند.
    طبقات و اقشار اجتماعی در کردستان احزاب و سازمانهای سیاسی خود را دارند. کومه له هم بنا به همه شواهد از بازیگران صحنه سیاسی کردستان بوده و خواهد ماند اما جایگاه این سازمان بنا به همه سیاستها و کارکرد های ۳۰ سال گذشته به یک نیروی ناسیونالیستی تغییر مکان داده است. آنچه امروز بیش از همیشه جامعه کردستان به آن نیازمند است نیروی کمونیستی است که بتواند نماینده جنبش کارگری و مردم زحمتکش در مبارزات امروز و تحولات فردای جامعه ایران و کردستان باشد. اگر فراخوانی امروز بتواند معتبر باشد ایجاد این صف آگاه و کمونیست است. کومه له راه خود و جنبش خود را مدتهاست یافته است و نیازی به یاری رساندن و نگرانی سرنوشت آن نیست. کومه له نیر همچون همه نیروهای سیاسی در انتظار تحولات آینده در ایران و کردستان است.

    امر ما باید تأمین سازمان کمونیستی طبقه کارگر برای دخالت در تحولات آینده به نفع خود باشد. سازمان و سیاست کمونیستی اما در کردستان بخصوص با نقد صریح و بدون  ملاحظه کومه له ممکن میشود.  راه واقعی منتقدین کمونیست درون کومه له اعلام استقلال از کومه له و تقویت صف مستقل طبقه کارگر و کمونیستها در کردستان برای ایجاد یک صف کمونیستی و کارگری است. حزب کمونیستی ضد سرمایه داری برای سوسیالیسم و سرنگونی جمهوری اسلامی، ضد جنبش ناسیونالیستی و همه ارزشها،  سبک کار و سازمان ناسیونالیستی اش  بخشی از تحزب کمونیستی طبقه کارگر در ایران و جهان است. همه این‌ها تنها با جدا کردن راه خود از کومه له ممکن است.

    دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران
    بهرام مدرسی – اسد گلچینی
    ۲ تیر ۱۳۹۸ - ۲۳ جون ۲۰۱۹
    www.dar-rah.com
    mail@dar-rah.com
    mail@bahram.modarresi.com
    asadgolchini@gmail.com
    Share by: